آرزويي که به تحقق پيوست(3)


آرزويي که به تحقق پيوست(3)


 





 

از تلاش هاي شهيد آیت الله اشرفی اصفهانی(ره) درزمان انقلاب هم بگوييد.
 

حرکت توفنده مردم کرمانشاه، مثل خيلي نقاط ، از واکنش به همان مقاله معروف روزنامه اطلاعات آغاز شد.با وجود همه فشارهاي دولتي، درچهلم شهداي نوزده دي 1356 ومتعاقب آن سلسله مراسم چهلم شهيدان تبريزوقم وديگر نقاط، حاج آقاي ما با همکاري مردم وعلما مجالسي برپا مي کردند که درپايان هر يک،حضار به خيابان ها مي ريختند وعليه رژيم شعار مي دادند. اما مهم ترين مراسم، همان بزرگداشت شهادت حاج آقا مصطفي فرزند برومند حضرت امام خميني بود.اين مراسم به دعوت واعلان آيت الله اشرفي اصفهاني، درمسجد آيت الله بروجردي برگزار شد.وقتي ساواک درمراسم دخالت کرد،با شيوه هاي خاصي سخنرانان را رهانيديم وشبانه از شهر خارج شان کرديم. درپي اين مراسم، حضرت امام پيام تشکر آميزي براي حاج آقا فرستادند.

پدرتان، کلاً چند بار دستگير شدند؟
 

دربحبوحه انقلاب، رژيم يک بار پدرم را دستگير کرد، اما نه تنها کاري از پيش نبرد، بلکه اين اقدام شان عصبانيت بيش از پيش مردم را در پي داشت.
يک بار هم، درتظاهرات آرام روز 11 مهر 1357، شهيد اشرفي درحالي که پيشاپيش مردم درحرکت بود، مورد حمله عمال رژيم قرارگرفت ومختصري آسيب ديد .دراين روز چندين نفر از مردم شهيد ومجروح شدند.
يک بارديگرهم حاج آقا را شبانه درمنزل دستگير کردند وبه تهران فرستادند.بعدها معلوم شد که درهمان زندان، آقايان دستغيب وطاهري نيز گرفتار بوده اند،ولي همديگررا نديده بودند. سرانجام پس از چند روز با اعتراضات مردم ومراجع، ايشان از زندان آزاد شدند.
از آن پس بود که شهيد اشرفي به همراه علماي بزرگي چون صدوقي، دستغيب، مدني وطاهري اعلاميه هاي مشترک ومعروف شان را صادر مي کردند .نکته جالب اين که از اين پنج تن، چهار تن درمحراب به شهادت رسيدند واين اعلاميه ها تا زمان شهادت اين بزرگواران درتمامي مقاطع مهم قبل وحين وبعد از پيروزي انقلاب صادر مي شد.

ويکي از آن بزرگواران، شهيد صدوقي بوده که هر گاه به جبهه سر مي زده، سرراه، با پدرتان هم ديداري مي کرده است.
 

بله، شهيد صدوقي جمعاً دوبار به جبهه هاي غرب سفر کرد وهر دوبار هم درکرمانشاه به ديدار پدرم آمد وآن ها درباره مسائل مختلف روز با هم صحبت مي کردند.
اين ويژگي هاي مشترک شهداي بزرگوار محراب براي همه جالب است.به ويژه اين که حضرت امام درباره پدرتان فرموده بودند:"اودرجبهه دفاع ازحق ، از جمله اشخاصي بود که مايه دلگرمي جوانان مجاهد بود."
ايشان به قدري به رزمندگان علاقه داشت که اگر به اختيار خودش مي بود، مي خواست هميشه درجبهه به سر برد.فراموش نکنيم که شرايط امنيتي، ماموران ومقامات حفاظتي را مجبور مي کرد تا از حضورايشان درجبهه جلوگيري کنند، اما شهيد به اين چيزها توجهي نمي کردوهربار که مي شد، به جبهه مي شتافت ودرآن جا حتماً هربارسخنراني مي کرد، با يکايک رزمندگان مصافحه مي کردوهمواره مي گفت:" وقتي به جبهه مي روم، تا مدتي روحيه ام قوي مي شود". هم چنين مي گفت: "قدرت خدا در حبهه هاست.هر کسي مي خواهد خدا ودست خدا را ببيند، به آن جا برود". آن قدر اشتياق جبهه را داشت که با هر وسيله اي که مي شد خود را به آنجا مي رساند.مثلاً يک بار، درعمليات مطلع الفجر، در ارتفاعات چغالوند، حضور يافت که حتي براي جوانان هم صعب العبور بود.

با توجه به اصرار مداوم شهيد محراب بر سفرهاي مداوم به جبهه ها، ممکن است آماري از اين سفرها ارائه کنيد؟
 

بله، من افتخار داشتم که همواره به همراه برادر بزرگ ترم،حاج آقا حسين ، در کنار شهيد محراب باشم.
يادم هست که ما چهار بار به جبهه هاي ايلام سفرکرديم که دراين سفر شهيد حجت الاسلام عراقي نيز با ما بود.سه بار هم به جبهه قصر شيرين وپادگان اباذر رفتيم.به جز اينها، سه بار نيز به جبهه هاي گيلان غرب و يک بار هم حدود چهل روز قبل از شهادت پدرم ، به اتفاق وزير وقت نيرووآقاي علي اکبر رحماني استاندار وقت کرمانشاه ، به شهر آزاد شده گيلان غرب رفتيم وحاج آقا براي مردم آن جا سخنراني کردند.
هم چنين پس از عقب نشستن بعثي هاي کافرازقصر شيرين، شهيد محراب مصمم بود که ازاين شهر آزاد شده ديدن کند که به سبب آلوده بودن آن محيط به مين، ابتدا مسؤولان ممانعت کردند ، اما سرانجام شهيد با اصرار فراوان از اين شهر که چيزي از آن به جا نمانده بود ديدن کرد.
به علاوه؛جبهه نوسود، خوزستان وجبهه هاي جنوب، دزفول، اهواز از نقاطي بودند که شهيد محراب از آنجا ديدن کردند.

عکس هاي جالبي از آن بزرگوار درلباس رزم ودر حالي که اسلحه در دست دارند، به يادگار مانده است.از رزمندگان هم شنيده ايم که اين گونه کارهاي آقاي اشرفي اصفهاني روحيه عجيبي در آن ها به وجود مي آورده است.
 

بله، ايشان تا زمان شهادت، دونوبت درلشکر المهدي(عج) وحمزه سيد الشهدا(ع) ثبت نام کردند.کارجالب تر اين بود که با پوشيدن لباس پاسداري در روز تاسوعاي حسيني(درسال 1360خورشيدي) در رژه عمومي درعزاي سالار شهيدان حضور يافت واين عمل چنان انگيزه اي درنيروهاي مردمي بسيج وسپاه به وجود آورد که همگي درثبت نام براي اعزام به جبهه بريکديگر سبقت مي گرفتند.

از عيادت ايشان از مجروحان وحضورشان در مراسم تشييع پيکرهاي پاک شهدا نيز حکايت هاي بسياري هست.ازجمع آوري کمک هاي مردمي وبازسازي گيلان غرب وايلام نيز نکات فراواني است که درجاي خود بايد به آن ها پرداخت.
 

ودرواقع بامرور شرح همين خدمات است که انسان به انگيزه دشمن براي از بين بردن آقاي اشرفي اصفهاني ونازنيناني چون آقايان صدوقي، مدني ودستغيب پي مي برد.
بله، پدرما، يکي از ياران قديمي حضرت امام واز شخصيت هاي شناخته شده اي بود که در پيش برد انقلاب ودفاع مقدس نقش داشت ودشمنان به ايشان وديگر بزرگان- از جمله سه شهيد قبلي محراب- بسيار کينه مي ورزيدند.منافقين از خدا بي خبر، جمعاً سه بار حاج آقاي ما مورد سوء قصد قرار دادند که دو باراولي نافرجام ماند وقسمت براين بود که درمرتبه سوم، ايشان درمحراب به فيض عظماي شهادت نائل شوند.
درباره آن دوترور نافرجام کم تر صحبت شده است.لطفاً ماجراي آن ها را بازگو کنيد.
بار اول در ماه رجب سال 1400 قمري- 1359 خورشيدي- خانه شهيد محراب وکلاً محله مسکوني هم جوار، توسط يک بمب صوتي درنزديکي هاي منزل به لرزه درآمد.موج انفجار کليه شيشه هاي اين خانه ها را شکست، درحالي که آيت الله اشرفي، موقع وقوع اين حادثه، به بارگاه امام هشتم(ع) مشرف شده بودودر محل حضورنداشت.
بار دوم ترور دررمضان المبارک سال بعد- تيرماه 1360-اتفاق افتاد. هنگامي که حاج آقا رأس ساعت 12:30ظهر به همراه يکي از محافظانش ،قصد ورود به مسجد آيت الله بروجردي را داشت، سه مردمسلح که درداخل يک پيکان زرد رنگ درجلومسجد به کمين نشسته بودند، به آن دوحمله ور شدند.مهاجمان، قصد داشتند با اسلحه کلاشينکف حاج آقا را هدف قرار دهند، اما تير در لوله اسلحه گير کردوآن از خدا بي خبرها، درحين فرار، نارنجکي به سوي امام جمعه پرتاب کردند وبا به وجود آوردن يک تصادف ساختگي که قبلاً توسط يک اتومبيل ژيان ودوسرنشين آن درآن نزديکي ها ايجاد شده بود، توانستند از محل بگريزند. متاسفانه دراين حادثه با آن که به حاج آقا ما گزندي نرسيد،اما دراثر پرتاب آن نارنجک يک زن شهيد وپنج تن مجروح شدند.

ومنافقين کوردل،دربار سوم، نقشه يک عمليات انتحاري را کشيدند...
 

بله، درحالي که در آن سوء قصد مرتبه دوم، آقاي اشرفي اصفهاني با ناراحتي از شهادت آن زن پنجاه ساله ومحروحيت مردم عادي، فرموده بود:" دراين گونه سوءقصدها، مساله جان خود من مطرح نيست، طيرا من شخصاً آماده شهادتم، ولي حفظ جان شخصيت ها، ازنظر روند سياسي مملکت، بايد مورد توجه قرار گيرد."
آن منافق کوردل لباس مبدل بسيجي پوشيده وبا بستن نارنجک به کمر خود به طرف ايشان يورش برده ودرجا ضامن نارنجک را کشيده بود. آن روز وروزبعد، درکرمانشاه غوغايي بود ومردم دسته دسته مي آمدند وبا امام جمعه شان وداع مي کردند.
درروزشنبه-24 مهر1361- پيکر پاک شهيد،باحضور مردم، مقامات مملکتي وعلمادرکرمانشاه با شکوه تمام تشييع شد وبه خواست خود آن بزرگوار با هواپيما به اصفهان منتقل شد.جنازه ،ابتدا درخميني شهر -زادگاه شهيد- تشييع شدوسپس مردم پياده فاصله سي کيلومتري اين شهر را تا اصفهان طي کردند وسرانجام در روز يک شنبه جنازه مطهر شهيد درقبرستان تخت فولاد آرام گرفت.دراين تشييع باشکوه، جمعيتي حدود دوميليون نفر حضور يافتند.
پس از شهادت شهيد محراب، درملاقات اين جانب اواخوي حاج حسين آقا با حضرت امام (ره)، ايشان فرمودند:" مصاحبه تلويزيوني پدر بزرگوارتان را در روزشهادت، از تلويزيون ديدم وجمله اي که در مصاحبه گفتند - اميدوارم چهارمين شهيد محراب،من باشم- به شدت مرا تحت تاثير قرار داد. گويا از قبل، ايشان درانتظار شهادت بودند". اين آرزويي بودکه پدرم داشتندوبه تحقق پيوست.

نکته اي تاريخي را دوست دارم بدانم . اينکه نخستين امام جمعه اي که در آن سال ها به شهادت رسيد، آيت الله قاضي طباطبايي بود، اما در تاريخ انقلاب اسلامي، فقط چهار امام جمعه شهيد ديگر را "شهداي محراب "مي نامند.علت چيست؟
 

نام گذاري شهداي محراب، اولين باردرزمان ترور شهيد مدني درنماز جمعه مطرح شد.سپس شهيد دستغيب دومين ، شهيد صدوقي سومين وپدرم چهارمين شهيد محراب نام گرفتند. که هرچهاربزرگوار ، در روز جمعه، به دست گروهک منافقين، شربت شهادت نوشيدند. اما آيت الله شهيد قاضي طباطبايي پيش از اين چهار نفر، توسط گروهک فرقان" ودريکي از روزهاي هفته، درمقابل منزل شان، شهيد شدند ودر واقع ،شهيد محراب نماز جمعه، نبودند. اگر چه همه اين بزرگواران، به همراه شهيدان مطهري، بهشتي، مفتح وديگران، از ياران امام وياوران نهضت بودند وهمواره دراين سال ها جاي خالي شان به شدت به چشم آمده است.
هم چنان که مقام معظم رهبري، آيت الله خامنه اي،که درآن زمان مقام رياست جمهوري را برعهده داشتند، در پيام شان به مناسبت شهادت ابوي فرمودند:" افشاگري آيت الله شهيد اشرفي اصفهاني، نسبت به خطوط وابسته وانحرافي وحضور آن بزرگوار درصحنه هاي نبرد نظامي وسياسي وفکري، بزرگ ترين عامل اين جنايت فجيع بوده است."
روح آن بزرگوار شاد.
روح همه شهدا وامام شهدا، قرين رحمت ابدي باد.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 44